روایت خواننده‌های گاردین از تجربه خیانت در روابط عاشقانه

این ماجرا در مورد سارا است که خیانت در روابط عاشقانه را تجربه کرده. سارا و همسرش در یک بندر دورافتاده بودند (بعد از بیش از یک سال سفر دریایی دور دنیا و زمانی که چند دهه از شروع رابطه آن‌ها می‌گذشت) که او پیامی در تبلتش خواند که باعث شد کف قایق غش کند. این پیام را مردی از سایت پورنوگرافی همجنسگرایان برای او فرستاده بود. پیام‌های دیگری هم بودند که شش سال خیانت شوهرش را نشان می‌دادند، از جمله رابطه بلند مدت او با یک مرد متأهل.

سارا یکی از خواننده‌های متعدد گاردین بود که به دعوت ما برای اشتراک‌گذاری تجربه خیانت پاسخ دادند. هر یک از افرادی که پاسخ دادند شرایط منحصربه‌فرد، ملیت‌، پیشینه، سن و جنسیت متفاوتی داشتند. فقط یک چیز وجود داشت که تجربیات همه آن‌ها را به هم مرتبط می‌کرد: رنجی که ذهن آن‌ها را خرد کرده بود. 

من درک می‌کنم چرا دانته در کتاب دوزخ خود نهمین و عمیق‌ترین حلقه جهنم را به افراد خائن اختصاص داده است. آویشی مارگالیت (Avishai Margalit) فیلسوف و نویسنده کتاب «درباره خیانت» به من گفت فرقی ندارد کتاب دانته، انجیل، تراژدی‌های شکسپیر، افسانه‌های یونانی یا روایت‌های خواننده‌های گاردین را بخوانیم در هر صورت می‌توانیم درد کسی که به او خیانت شده است را درک کنیم. این درد در طول زمان، مکان، فرهنگ‌ها و تاریخ حفظ می‌شود. 

احساسی که خیانت ایجاد کرده است محو نمی‌شود

یکی دیگر از کسانی که با خیانت در روابط عاشقانه مواجه شده است جیمز است. او در حال حاضر 75 ساله است اما احساسی را که وقتی 40 سال پیش به او خیانت شد داشت می‌تواند به خاطر بیاورد. او و شریک زندگی‌اش تصمیم داشتند گلاسکو را ترک کنند. او یک خانه خرید و سندش را به نام خودش و شریک زندگی‌اش ثبت کرد و برای شروع یک زندگی جدید با او شغل و دوستانش را کنار گذاشت. جیمز فکر می‌کرد آن خانم به زودی به او ملحق می‌شود. 

اما او هیچ‌وقت این کار را انجام نداد. بعد از یک رابطه پنج ساله از راه دور جیمز متوجه شد آن خانم با شخص دیگری رابطه دارد. جیمز با او برخورد کرد و در این مورد می‌گوید: «او با یک ون مخصوص جابجایی آمد، وسایلش را برداشت و ناپدید شد.»

رابطه تمام شده

پیامدهای خیانت در روابط عاشقانه

پیامدهای این اتفاق برای جیمز شدید بود. او درحالی‌که سعی می‌کرد تمرکز داشته باشد عزت نفسش را از دست داد، افکارش مدام به سمت آن خانم و سؤالات بی‌جوابی که برایش ایجاد کرده بود برمی‌گشتند. او بی‌خوابی و افسردگی را تجربه کرد و بی‌خیال خودش شد. خیلی از مواقع او به فکر خودکشی می‌افتاد. 

او می‌گوید چیزی که بعد از تجربه خیانت در روابط عاشقانه می‌تواند به شما کمک کند روال عادی زندگی است. یعنی سر کار رفتن، تمیزکاری، اتو کشیدن و «وقتی هوا خوب است بروید بیرون و دستان خود را در خاک باغ بگذارید.» او فقط به تعداد انگشت شماری از دوستان قابل اطمینانش اعتماد کرد. «بدون اینکه باری روی دوش آن‌ها باشد.» 

او یاد گرفت چطور رانندگی کند. جیمز می‌گوید «به شکل عجیبی انجام کاری ساده مانند رانندگی باعث شد انعطاف‌پذیری بیشتری داشته باشم و اعتمادبه‌نفسم بالا رفت. کارهای عملی بودند که خیلی به من کمک کردند.» بعد از 8 ماه در یک تعطیلات مخصوص پیاده‌روی در اروپا ثبت‌نام کرد. «وقتی با گروهی از غریبه‌هایی که از کشورهای دیگر آمده‌اند همراه می‌شوید نوعی آزادی پیدا می‌کنید. کسی شما را نمی‌شناسد پس اگر تمایل دارید تا حدی می‌توانید خودتان را دوباره بسازید.»

ساخت یک زندگی جدید بعد از تجربه خیانت در روابط عاشقانه

چهار سال بعد از خیانتی که جیمز را نابود کرده بود او زنی را دید که ابتدا به یک دوست و بعد تبدیل به شریک زندگی‌اش شد. اعتماد میان آن‌ها افزایش پیدا کرد. او می‌گوید اوایل به خاطر تجربه خیانت در روابط عاشقانه خیلی محتاط بوده و فکر می‌کرد این خانم هم «او را ترک می‌کند» اما چنین اتفاقی نیفتاد. «او یک شخصیت صریح دارد و خیلی مهربان و با ملاحظه است. با بررسی شرایط و زمان دادن به او شخصیتش را شناختم. به خاطر تجربه‌های مستقیمی که با یک شخص دارید یاد می‌گیرید که باید به او اعتماد کنید.» 16 سال بعد جیمز از این خانم خواستگاری کرد و آن‌ها 35 سال است که با هم هستند.

 

برای اعتماد کردن باید تجربه کنید

کاتریونا وروتسلی (Catriona Wrottesley) روان‌درمانگر مسائل زوج‌ها در موسسه روانشناسی Tavistock Relationships در لندن در مورد خیانت در روابط عاشقانه می‌گوید حرفی که جیمز در مورد افزایش اعتماد از طریق تجربه زد نه تنها برای بزرگ‌سالانی که یک شریک زندگی دارند، بلکه برای روابط کودکان و والدین هم صدق می‌کند. او می‌گوید: «برای ایجاد اعتماد باید تجربه‌ای داشته باشید که از طریق آن درک کنید اعتماد کردن به این شخص خطری ندارد.» 

این اعتماد از طریق تجربه مکرر و دائمی تغذیه احساسی، مراقبت و راحت بودن و مهم‌تر از همه زمانی که فرد از شما سوءاستفاده نکند ایجاد می‌شود. او می‌گوید این اعتماد … (اعتمادی که از طریق آگاهی و تجربه‌های معتبر ایجاد می‌شود) «معمولی به نظر می‌رسد اما خیلی خاص است. این در رابطه‌ای با یک دل‌بستگی ایمن ایجاد می‌شود.» 

همچنین او معتقد است فرقی ندارد در زمان کودکی، بزرگ‌سالی یا در هر دو این مواقع به اعتماد شما خیانت شود «باعث می‌شود خرد شوید. فرقی ندارد در چه سنی این اتفاق بیفتد درهرحال باعث می‌شود احساس امنیت شما به احساس ناامنی تغییر پیدا کند، حس پیش‌بینی خود را از دست بدهید و دیگر تمایلی به پیش بردن روابط خود با دیگران نداشته باشید، تجربه خیانت در روابط عاشقانه آسیب‌های بسیاری به فرد وارد می‌کند. این اتفاق در روابط بین زوج‌ها و زمانی که یک نفر خیانت می‌کند رخ می‌دهد.» 

 

تنها بودن امن‌تر است؟

این برای ساسکیا که در حال حاضر 40 ساله است هم اتفاق فاجعه‌آمیزی بود. او می‌گوید: «اصلاً نمی‌دانستم چطور قرار است دوباره به دیگران اعتماد کنم. نمی‌دانستم قرار است نگران چیزی باشم که در گوشی خود پنهان کرده یا اینکه می‌توانم اعترافاتش را درباره اینکه عاشق من است باور کنم. گاهی اوقات فکر می‌کنم تنها بودن امن‌تر است.»

سه سال پیش او به لپ‌تاپ شریک زندگی خود نگاهی انداخت. «من پیام‌های خیلی زیادی پیدا کردم. پیام‌های خیلی زیادی که برای زنان متعددی در کشورهای متفاوت فرستاده بود. پیام‌ها خیلی واضح بودند. ویدیوها، تصاویر، عکس‌های او و عکس‌های آن‌ها هم در لپ تاپ بودند. پیام‌ها خیلی جنسی بودند و من همه آن‌ها را خواندم.» شواهدی هم از ملاقات‌های حضوری وجود داشت.

خیانت کردن

شانسی دوباره

 او رابطه‌اش را با آن مرد تمام کرد و از خانه او رفت ولی آن مرد همچنان با ساسکیا تماس می‌گرفت. عزم و اراده ساسکیا به خاطر احساساتی که هنوز به آن مرد داشت سست شد. او می‌گوید: «وقتی کسی چنین کاری با شما انجام می‌دهد باعث نمی‌شود عشق متوقف شود. من خیلی عصبانی بودم اما سایر احساساتم هم به قوت خود باقی بودند.»

چندین ماه گذشت و بعد از اینکه در مورد اشتباه‌هایی که رخ داده بود و اهمیت شفاف بودن در رابطه صحبت کردند ساسکیا تصمیم گرفت یک شانس دیگر به او بدهد. در ابتدا «همه چیز دوست داشتنی بود.» البته این وضعیت خیلی طول نکشید. «من خیلی به او مشکوک بودم و نمی‌توانستم به او اعتماد کنم. هر بار که صدای خفیف دریافت پیام می‌آمد و از جا می‌پریدم و نگاه می‌کردم. آن مرد هم احساس می‌کرد او را زیر نظر دارم و دلیلش را درک می‌کنم چون به نوعی او را زیر نظر داشتم. این خیلی وحشتناک بود.» یک روز آن مرد از ساسکیا درخواست کرد تبلتش را درست کند و ساسکیا متوجه پیام دیگری شد اما آن مرد وجود پیام را انکار می‌کرد. ساسکیا همه وسایلش را داخل یک ون گذاشت، به خانه خواهرش رفت و تماس‌هایش آن مرد را بلاک کرد. 

تغییر بعد از تجربه خیانت در روابط عاشقانه

ساسکیا در طول مصاحبه آزادانه گریه می‌کرد و من از اراده‌ای که برای محکم ماندن داشت متوجه شدم اشک‌های او علاوه بر درد معنای دیگری هم دارند و او از بابت اینکه کسی به حرف‌هایش گوش می‌دهد آرامش پیدا کرده بود. درست است که درگیری او با آن مرد مربوط به گذشته است و هنوز هم به خاطر تجربه خیانت در روابط عاشقانه آسیب دیده است اما می‌تواند از پس مشکلاتش بربیاید. با این وجود او می‌گوید: «من هنوز در موقعیتی نیستم که بخواهم حتی به رابطه فکر کنم. من روی خودم تمرکز می‌کنم.»

تخیلات انتقام جویانه ساسکیا مثل پنچر کردن لاستیک اتومبیل آن مرد دیگر کمتر وسوسه‌اش می‌کنند چون او درگیر یک پروژه خلاقانه شده است. زمانی که در مورد خیریه‌ای که تأسیس کرده است صحبت می‌کند صدایش بالاتر می‌رود، او چندین دهه است که آرزوی انجام دادن چنین کاری را داشته است. زمانی که در مورد مهارت‌هایی صحبت می‌کند که در حال یاد گرفتن آن‌ها است می‌گوید هرگز تصورش را هم نکرده است که ظرفیت انجام چنین کارهایی را داشته باشد.

با در نظر گرفتن این مورد به حرف‌های وروتسلی می‌رسیم: «فکر کردن به فرد خیانت‌کار به عنوان یک حرامزاده کامل شاید در ابتدا رضایت‌بخش و ضروری باشد اما ادامه دادن این افکار در طولانی مدت باعث می‌شود بیشتر درگیر شوید و زخم درون شما به جای اینکه خوب شود همچنان آزارتان می‌دهد. نکته مهمی در مورد اعتماد به ظرفیت خودتان برای تغییر کردن وجود دارد، آن هم اعتماد به این است که شاید چیزی تغییر کند، اینکه شاید چیزی جدید که هنوز درباره‌اش نمی‌دانید پیدا شود.»

عکس عاشقانه در غروب

سوءاستفاده از دست‌کاری روانشناختی

زمانی که اولیویا (Olivia) با مردی «واقعاً جذاب و واقعاً برونگرا» ملاقات کرد دانشجوی سال اول دانشگاه بود، این مرد باعث شد اولیویا خیانت در روابط عاشقانه را تجربه کند. بعد از اینکه چند ماه با هم رابطه داشتند زمانی که آن مرد در حال استفاده از تبلتش بود مرورگر باز شد و یک سایت دوست‌یابی بالا آمد که نام کاربری و رمز عبور او را در بخش ورود به سایت داشت. اولیویا با او برخورد کرد اما آن مرد ادعا می‌کرد این سایت مربوط به زمانی است که با کسی در رابطه نبوده. اولیویا به جدید بودن تبلت اشاره کرد اما آن مرد تقصیر را گردن سیستم مدیریت رمز عبور انداخت و به اولیویا گفت که خیالاتی شده است.

اولیویا می‌دانست قرار است چه اتفاقی بیفتد. او می‌گوید «او کاری کرد من به خودم شک کنم. من یک نوجوان بودم و نمی‌توانستم جواب او را بدهم. اما این همان چیزی بود که فکرش را می‌کردم.» این عمل دست‌کاری روان‌شناختی (psychological manipulation) و دروغ گفتن باعث شد اولیویا شک و تردید خود را از روی او بردارد و روی ذهن خودش معطوف کند. این کار در عین حال که برای آن مرد مؤثر بود می‌توانست مضر هم باشد. او می‌گوید: «من آن‌قدر به خودم اعتماد نداشتم که بگویم: (اصلاً میدانی، تو آدم مزخرف و دروغ‌گویی هستی.) به خاطر همین هم با او ماندم.»

به احساسات خود اعتماد کنید

به احساسات خود اعتماد کنید

اولیویا مدرک خود را گرفت و آن‌ها برای زندگی در حومه شهر مرکز شهر را ترک کردند. او می‌گوید: «ما کارهای خوبی داشتیم و با دوستانمان ملاقات می‌کردیم. رابطه ما در بهترین حالت خود نبود اما خوب بود.» او همیشه در این مورد شک داشت که «چیزی درست نیست».

 8 سال بعد او به شک و تردید خود اعتماد کرد و پیام‌های آن مرد را خواند. پیام‌ها نشان دهنده خیانت آن مرد به اولیویا بودند. «خیلی زننده بود. او توی صورتم خندید و گفت: (تو مشکل ذهنی داری، دیوانه هستی) او تمام این کلمات وحشتناک، اتهام‌آمیز و تردید برانگیز را به من نسبت می‌داد.» اولیویا بعد از تجربه خیانت در روابط عاشقانه چند روز در خانه عمه‌اش زندگی کرد. 

وقتی در خانه عمه‌اش بود متوجه شد شریک زندگی‌اش از سایت دوست‌یابی اشلی مدیسون (Ashley Madison) استفاده می‌کرد و با یک زن متأهل رابطه دارد. در آن لحظه بود که اولیویا آرامش عجیبی را احساس کرد. «تمام ترس و اضطراب من ذوب شد. این لحظه آرامش‌بخش عجیبی بود. او آن‌قدر من ر به خودم مشکوک کرده بود که اصلاً نمی‌توانستم به خودم اعتماد کنم. بعد از سال‌های طولانی بالاخره حقیقت را پیدا کرده بودم.» 

یک زندگی دوباره بعد از تجربه خیانت در روابط عاشقانه

او تصمیم گرفت با عمه‌اش زندگی کند و روان‌درمانی را شروع کرد. یک سال بعد او متوجه شد تا چه حد از احساسات خودش مانند تردیدی که در مورد رابطه‌اش داشت اجتناب کرده است. او می‌گوید: «یکی از چیزهای قدرتمندی که از طریق روان‌درمانی پیدا کرده‌ام این است که چطور با احساسات خودم کنار بیایم. درواقع حالا فکر می‌کنم احساساتم جالب هستند.» 

او به مدت یک سال مجرد ماند. او عادت دارد به دیگران مشاوره بدهد اما برای خودش چیزی که اهمیت دارد این است «این کار سختی است زیرا داشتن شریک زندگی می‌تواند شما را خوشحال کند. اما بعد از تجربه خیانت در روابط عاشقانه دیگر نمی‌توانید شریک خود را درست انتخاب کنید. باید برای مدتی قید این خوشحالی را بزنید چون در این مدت چیزهای زیادی در مورد خودتان یاد می‌گیرید. همچنین شاید چیزی که فکر می‌کنید از شریک زندگی خود می‌خواهید آن چیزی نباشد که واقعاً می‌خواهید.»

مراقب کیفیت روابط خود باشید

اولیویا می‌گوید: «مشکل عدم اعتمادی که داشتم مربوط به خودم بود. در اعماق وجودم می‌دانستم این رابطه درست نیست اما از ترک کردن او وحشت داشتم زیرا تا آن موقع هیچ‌وقت تنها نبودم. نمی‌دانستم چطور باید به تنهایی یک بزرگ‌سال یا یک زن باشم.» این چیزی است که اولیویا در طی یک سال گذشته یاد گرفته است. زمانی که برای دیدن آپارتمانی که حالا در آن زندگی می‌کند میرفتیم او گفت: «فقط می‌دانستم این غریزه را در وجود خودم دارم.» این دفعه اولیویا غریزه‌اش را دنبال کرد. او توضیح می‌دهد که چطور انتخاب تخت جدید یا یک مبل برای آپارتمانش و با هر انتخابی که با اعتماد به خودش انجام می‌داد دوباره اعتماد به نفس خودش را ساخت. 

دوستی

این واقعیت که او حالا یک شریک زندگی دارد که هم بهترین دوستش است و هم «صد هزار میلیون درصد» به او اعتماد دارد نشانه این نیست که بعد از تجربه خیانت در روابط عاشقانه می‌تواند دوباره به کسی اعتماد کند. اولیویا می‌گوید: «اگر زمانی آن‌قدر از رابطه‌ای که داریم ناراضی باشد که بخواهد خیانت کند احساس می‌کنم می‌توانم نشانه‌های آن را تشخیص دهم و آن‌قدر محکم هستم که بخواهم در این مورد کاری انجام دهم.» 

خیانت روابط را نابود می‌کند

مارگالیت می‌گوید ویژگی اصلی خیانت نه آن رنجی است که قربانیان خیانت احساس می‌کنند و نه ضربه‌ای که به احساس اعتماد آن‌ها وارد می‌شود. او می‌گوید: «آسیب‌هایی که به رابطه وارد می‌شود است که خیانت را می‌سازد. خیانت پیوند روابط قوی که دو شریک را به هم متصل می‌کند از بین می‌برد. رابطه را پوچ می‌کند و وقتی نوبت به حل کردن مسئله می‌رسد همه چیز خیلی سخت می‌شود.»

در مورد سارا که در نیمه راه گشت و گذار دریایی دور دنیا و روی قایق متوجه خیانت شوهرش شد کلمه «خیلی سخت» حق مطلب را ادا نمی‌کند. آن‌ها پس‌اندازی را که تمام عمرشان در حال جمع کردنش بودند خرج ای سفر کرده بودند و او تازه 65 سالش شده بود که متوجه شد مردی که با تمام وجودش به او اعتماد داشت (در سفری که ضروری بود توسط دو نفر انجام شود) عهد خود را شکسته است. 

تجربه خیانت در روابط عاشقانه: قبل از تصمیم‌گیری خوب فکر کنید

در آن لحظه سارا که درگیر خیانت در روابط عاشقانه شده بود از ترس اینکه همسرش را از قایق بیرون بیندازد قایق را به سمت ساحل مخصوص قایقرانی هدایت کرد و اتاقی در یک هتل گرفت. او هر روز صمیمی‌ترین دوستانش تماس می‌گرفت و در استخر هتل شنا می‌کرد. او تصمیم گرفت که باید هر دو باهم  قایقشان را به یک اسکله امن برسانند و سپس با هواپیما به خانه بروند و به روانشناس مراجعه کنند.

 اما قبل از آن می‌خواست به رودخانه حیات وحشی که خیلی وقت بود انتظارش را می‌کشید برود. در کنار اورانگوتان‌های وحشی و جمعیت جادویی پرنده‌ها یک نوع رابطه جدید بین آن‌ها ایجاد شد. او می‌گوید: «ما زمان فوق‌العاده‌ای را صرف صحبت کردن کردیم، خیلی بیشتر از همیشه حرف زدیم و در فضای باز گفتگوی صادقانه‌ای داشتیم.»

سارا می‌گوید: «خوب شدن زخم کم کم آغاز می‌شود، سپس کمی ملتهب شده و بعد دوباره خوب می‌شود. حالا فقط یک جای زخم باقی مانده است.»

روابط مثل روز اول نمی‌شوند

سارا و همسرش بعد از گذراندن دوره‌های فشرده مشاوره مخصوص زوج‌ها مدتی را جدا از هم زندگی کردند. او برای اولین بار در دوران بزرگ‌سالی‌اش تنها بود. او می‌گوید: «این باعث شد بدون اینکه همسرم کنارم باشد همه چیز را بررسی کنم. من درباره تنها بودن فکر کردم و بله قطعاً می‌توانستم این کار را انجام دهم. یا اینکه می‌توانستم همراه با شریک سفر دریایی‌ام برگردم و کاری که دوست دارم را انجام دهم.» آن‌ها تصمیم گرفتند با همدیگر بروند و قایق خود را به خانه برگردانند. 

سارا بعد از تجربه خیانت در روابط عاشقانه همه دستگاه‌های ارتباطی همسرش را چک می‌کرد و همسرش هم با این موضوع کنار آمده بود. او توضیح می‌دهد: «زخمی که در حال ترکیدن بود شروع به بهبود یافتن کرد، سپس کمی ملتهب شد و دوباره خوب شد. حالا فقط یک جای زخم باقی مانده است. اما هنوز این زخم وجود دارد و شما می‌توانید آن را ببینید.» 

ترمیم رابطه عاشقانه

تصمیم با خودتان است

حقیقت ناخوشایندی که در این مورد وجود دارد این است که رابطه به شکل برگشت‌ناپذیری آسیب می‌بیند. بعد از یک دهه سارا و همسرش هنوز هم با همدیگر یا با فرد دیگری رابطه جنسی برقرار نکرده‌اند. آن بخش از ازدواج و خودشان از بین رفته است. سارا ناراحت است که همسرش که به صورت پنهانی همیشه احساس می‌کرد گی است «گرایش جنسیتی خود را نپذیرفت و نتوانست یک زندگی پربار داشته باشد.»

 اما او همه چیز را همانطور که هست پذیرفته و می‌داند که این انتخاب همسرش است. هر یک از آن‌ها انتخاب خودش را کرده است. او می‌گوید: «ما از آن نوع آدم‌هایی هستیم که ممکن است به یک کتابفروشی برویم، هرکداممان به سمت قفسه متفاوتی برود اما درنهایت با یک کتاب مشابه به سمت پیشخوان برمی‌گردیم. ما فکر می‌کنیم زندگی که با هم داریم بهتر از زندگی است که بدون همدیگر می‌توانیم داشته باشیم.»

جمع‌بندی

شنیدن این تجربه‌های خیانت در روابط عاشقانه ممکن است باعث شود تصمیم بگیریم برای همیشه مجرد بمانیم یا شریک زندگی خود (و تمام دستگاه‌های ارتباطی او) را ببندیم تا از خودمان در برابر احتمال خیانت مراقبت کنیم. اما اگر هیچ احتمالی برای خیانت وجود نداشته باشد پس احتمال اعتماد کردن هم وجود نخواهد داشت. این چیزی است که وروتسلی به آن می‌گوید: «جنبه‌های خلاقانه عدم قطعیت». 

او می‌گوید: «عدم قطعیت و غیرقابل‌پیش‌بینی بودن نه تنها باعث ایجاد آسیب نمی‌شود بلکه به این معنا است که ممکن است در آینده اتفاق خوبی برای شما بیفتد. اتفاقی که به‌هیچ‌وجه نمی‌توانید از طریق اختیار و کنترل باعث تحقق آن شوید. اما به شرطی که بتوانید خوش‌بین بمانید.»

نام‌ها و برخی از جزئیات ذکر شده در این مطلب مانند سن افراد و مکان‌ها برای حفظ هویت افراد تغییر کرده است.