اگر چیزی که منتظرش هستید هرگز به دست نیاورید چه اتفاقی می افتد؟

در انتظار گودو یک اثر کلاسیک است که به نظر می رسد،  مناسب دوران همه گیری کرونا باشد. در طول سال اول همه گیری کرونا، همه ی ما حداقل دلیلی برای انتظار داشتیم. واکسن های کرونا دلیلی بودند که فکر می کردیم قرار است زندگی ما را به حالت عادی باز گردانند. اما واکسن ها وارد شدند و کرونا تمام نشد. هنوز هم این بیماری زیاد و شایع است. بسیاری از کشورها دوز مورد نیاز ساکنان خود را ندارند و حتی کشورهایی که دسترسی گسترده ای به واکسن دارند مانند ایالات متحده و انگلیس، هنوز به سطح واکسیناسیونی نرسیده اند که مانع انتقال ویروس کرونا شود.
بدون شک هنوز مراحل مهم زیادی پیش رو است که از آن جمله می توان به مجوز واکسن برای کودکان خردسال، لغو مداوم محدودیت ها در سراسر کشور، گسترش دسترسی به واکسن در سراسر جهان اشاره کرد؛ به همین دلیل، ما اکنون در وضعیت مبهمی قرار داریم، نقطه ای که فاقد نقطه پایانی مشخص است.

تئاتر آوانگارد پس از جنگ اولین جایی نیست که اکثر مردم در این دوران عدم قطعیت و بی حوصلگی به آن نیاز داشته باشند اما شاید چیزی شبیه آرامش را بتوان در یک اثر ادبی کلاسیک که در مورد انتظار است پیدا کرد و آن اثر ادبی در انتظار گودو است.

در انتظار گودو

به سختی می توان نمایشنامه را به گونه ای خلاصه کرد که منسجم به نظر برسد و دلیل آن این است که واقعا منسجم نیست. اما اگر بخواهیم خلاصه ای از آن ارائه بدهیم باید بگوییم که این نمایشنامه درباره دو مرد با نام های ولادیمیر و استراگون است که در جاده ای روستایی منتظر مرد دیگری به نام گودو هستند. شین ووگل  (Shane Vogel) استاد دانشگاه ییل که در تئاتر و اجرا تخصص دارد، درباره این موضوع اینطور توضیح می دهد: “این دو نفر در حالی که منتظر هستند با یک دیگر دعوا می کنند، شوخی می کنند و در تلاش هستند خود را سرگرم کنند. آنها غذا می خورند، به یک دیگر دلداری می دهند، ناراحت و غمگین می شوند، احساسات مختلف به سراغ آنها می آید، با رهگذران درگیر می شوند، یوگا انجام می دهند و سپس همه این ها را دوباره تکرار می کنند. “

در یک لحظه استراگون می گوید: “هیچ اتفاقی نمی‌فتد، هیچ کس نمی آید، هیچ کس نمی رود و این بسیار وحشتناک است!” ووگل  در ادامه می گوید: “این یک خلاصه بسیار خوب از متن نمایشنامه است.”

با توجه به اینکه بسیاری از ما این بیماری همه گیر را به صورت مشابهی گذراندیم، من با ووگل صحبت کردم که این نمایش چه درس هایی می تواند برای این لحظه انتظار در دوران کرونا به ما یاد دهد. مصاحبه ای که در ادامه برای شما آماده کردیم برای اینکه واضح باشد، کمی ویرایش شده است.

مصاحبه با شِین وُگل

جو پینسکر: پیام های اصلی در انتظار گودو چه مواردی هستند؟ و آنها چگونه در دوران همه گیری کاربرد دارند؟

شین ووگل: شخصیت ها تقریبا در تلاش هستند تا برای خود یک سرگرمی و مشغولیت ذهنی ایجاد کنند تا از زیاد فکر کردن درباره موقعیت خود جلوگیری کنند. در این نمایشنامه بکت هرگز نمی گوید گودو کیست یا چه کسی است، و از طرفی، او واقعاً به موضوع خود انتظار توجه دارد و درباره شخصیت گودو صحبت نمی کند. در طول بیماری کرونا، ما بسیاری از کارهای معمول خود را که به صورت روزانه انجام می دادیم، مجبور شدیم کنار بگذاریم و برای پر کردن زمان خود به دنبال راه حل بودیم تا احساس پوچی نکنیم. و این قسمتی از چیزی است که بکت قصد دارد آن را به ما نشان دهد: چگونه زمان خود را پر می کنیم تا از رویارویی با درونمان اجتناب کنیم.

 

پینسکر: بنابراین فکر می کنید بکت این بیماری همه گیر را فرصتی هر چند تلخ اما مفید می داند که کمی مکث کرده و درباره زندگی خود فکر کنیم؟

ووگل: بکت به صورت آشکاری از همه چیز گریزان بود، بنابراین احتمالاً نمی خواهد بین نمایشنامه هایش و همه گیری جهانی نوعی ارتباط یک به یک برقرار کند. اگر از او در این مورد مشاوره می خواستیم، احتمالا سکوت می کرد و اما خود “سکوت” پاسخ او بود.

پینسکر: و این سکوت را چگونه تفسیر می کنید؟

ووگل: این نوعی عدم پذیرش برای استراحت ذهن به دور از شلوغی زندگی روزانه است که به ما این امکان را می دهد که در مورد بی معنی بودن جهان و اجتناب ناپذیری مرگ فکر نکنیم. بنابراین بکت به جای ایجاد کلمات بیشتر برای پر کردن فضا  با سکوت به شما خوشامد می گوید و شما مجبورید با ناراحتی نداشتن پاسخی بنشینید. فکر می کنم این همان چیزی است که بسیاری از آثار او از ما می خواهند.

 

پینسکر: ما حدودا یک سال و نیم است که منتظر پایان بیماری کرونا هستیم، اما هنوز پایان روشن و مشخصی در انتظار ما نیست. آیا می توانید راهنمایی از نمایشنامه داشته باشید که در این شرایط به ما کمک کند؟ 

ووگل: شاید باید بپرسم تمایل ما برای پایان این بیماری، تمایلی است برای داشتن روال روزمره گذشته و همچنین بازگشت به همه حواس پرتی ها و سر و صداهایی که به ما اجازه می دهد در مورد معنای زندگی فکر نکنیم؟ البته این بدان معنا نیست که همه گیری خوب است، اما فرصتی است که از خود بپرسید اگر چیزی که منتظرش هستید هرگز نرسد، چه اتفاقی می افتد؟ اگر به جای انتظار و تلاش برای بازگشت به وضعیت قبلی ، رفتار یا تفکر متفاوتی داشته باشید چه می شود؟

 

پینسکر: اصطلاحی که در انتظار گودو و نمایشنامه های دیگر به کار رفته است “تئاتر پوچ انگاری” ““theater of the absurd.”“است. این اصطلاح چه معنایی دارد و فلسفه پشت آن چیست؟

ووگل: “تئاتر پوچ انگاری” نوعی توصیف  از مجموعه ای از نمایشنامه ها است که پس از جنگ جهانی دوم نوشته شدند و روی صحنه رفتند. این نمایشنامه ها پاسخی بودند به از دست دادن عمیق باورها نسبت به معنا و مفهومی که به خاطر جنگ و ویرانی در سراسر اروپا و ژاپن اتفاق افتاد.

فلسفه پوچ انگاری در ادبیات و نمایشنامه های آن دوران پس از جنگ بی معنی بودن وجود را نشان می دهد و از آن فرار نمی کند. بخشی از فلسفه پوچ گرایی این است که انسان تمایل ذاتی به معنا دارد، که با این واقعیت در تضاد است زیرا هیچ معنای عمیقی در جهان وجود ندارد که به ما بگوید چه کاری باید انجام دهیم یا چگونه زندگی کنیم. بنابراین پوچی زمانی اتفاق می افتد که ما در تقابل میان میل به معنا و فقدان معنا هستیم. و از جهتی می توان گفت آمدن گودو به این معناست که ما دائماً به دنبال معنا هستیم و هرگز به آن نمی رسیم.

 

پینسکر: آیا فکر می کنید روش برخورد شخصیت های “نمایش در انتظار گودو” قابل مقایسه با نحوه واکنش مردم امروزی برای پایان کرونا است و با آن همخوانی دارد؟

ووگل: در انتظار گودو و برخی دیگر از نمایش های بکت بازیگران کمی دارند. حداکثر دو یا سه یا چهار شخصیت در آن نمایشنامه ها وجود دارد که معمولاً دو نفر هستند. آنها تقریباً در یک حالت زندگی می کنند، جایی که دائما با یکدیگر هستند. ما شاهد دعواهای شخصیت ها، پیروزی های کوچکی که در طول روز اتفاق می افتد ، تلاش برای فاصله گرفتن از یکدیگر در این شرایط محدود و در نهایت موفق نشدن هستیم.

احساس سرخوردگی، اضطراب ، عصبانیت در آن ها به وجود می آید، اما هیچ چیز یا شخص واضحی برای غلبه بر احساسات وجود ندارد. آنها از وضعیت خود عصبانی هستند و سپس بکت نشان می دهد که چگونه این ناراحتی در روابط بین فردی به کار می رود.

پینسکر: من متوجه لحظاتی در نمایشنامه شدم که نشان دهنده زندگی روزمره در طول همه گیری است. به نظر می رسد که شخصیت ها هر روز کارهای مشابه روزهای قبل را انجام می دهند و گاهی اوقات نمی دانند چگونه زمان خود را سپری کنند. آیا این تصادفی است که نمایشی از اروپای پس از جنگ با شرایط امروزی تطابق دارد؟

ووگل: من فکر می کنم همه گیری ها مانند جنگ شرایط عادی زندگی ما را تغییر می دهند و نمایشنامه های بکت درباره این است که چگونه شخصیت ها درست مانند همه ما در دوران کرونا ، حتی با فروپاشی جهان در اطراف خود سعی می کنند به شرایط جدید عادت کنند. در حقیقت، بحران ها یا آسیب های بزرگی که حس ما را نسبت به جهان تغییر می دهد، بخشی از نمایشنامه های بکت است.

 

پینسکر: اگر بکت در حال حاضر زنده بود و نمایشنامه ای در مورد زندگی در شرایط همه گیری می نوشت، فکر می کنید او به چه مواردی اشاره می کرد؟

ووگل: همه نمایشنامه های بکت بر اساس شرایطی نوشتن شده اند که هیچ چیز سر جای خود نیست. همه چیز در نمایشنامه های او مانند طرح، صحنه و شخصیت شروع به نشان دادن نوعی اختلال می کنند و من فکر می کنم به همین خاطر بسیاری از معروف ترین نمایشنامه های بکت از جمله در انتظار گودو و روزهای خوش، به خصوص نمایشنامه ی “آخر بازی” او در حال حاضر شرایط گذراندن یک بیماری همه گیر را به خوبی به تصویر می کشند.

 

پینسکر: بنابراین فکر می کنید لازم نبود او نمایشنامه ای درباره این بیماری همه گیر بنویسد زیرا قبلاً نوشته است؟

ووگل: بله ، همین طور است. در اوایل بیماری کرونا، رمان آلبر کامو به نام طاعون پرفروش شد زیرا در مورد زندگی در طاعون توضیح می داد و به سپری کردن شرایط سخت کمک می کرد. من فکر می کنم انتظار برای گودو برای دوران کرونا عالی به نظر می رسد.