بحران افسردگی دانشجویان مقطع دکتری: پژوهشها
وقتی در سال 2018، یک پژوهش آشکار کرد نرخ ابتلا به افسردگی در دانشجویان مقطع دکتری نسبت به عموم مردم بیشتر است، نگرانی زیادی در مورد سلامتِ روانی دانشجوهای فارغالتحصیل ایجاد شد و برخی از افراد این پدیده را یک بحران، برای سلامت دانشجویان نامیدند.
کیتلین کوپر (Katelyn Cooper) استادیار دانشگاه ایالتی آریزونا است که بر روی سلامت روانی دانشجوها مطالعه میکند.
او می گوید تحقیق درباره افسردگی دانشجویان مقطع دکتری، “نیاز” به درک جنبههایی از “دانشگاه عالی” را که بر روی افسردگی تاثیر میگذارند، برجسته کرده است.
آزمایشگاه او، از طریق مصاحبه با 50 دانشجوی افسرده مقطع دکتری در رشته علوم زیستی، به بررسی این موضوع پرداخته است.
از طرف دیگر بر اساس این مطالعه که در شماره این ماه مجله CBE—Life Sciences Education منتشر شد، “تدریس” باعث میشد دانشجوها احساس کنند هدف و موفقیتهایی دارند و به آنها کمک میکرد با افسردگی کنار بیایند.
Science Careers، با کوپر و نویسنده اصلی این تحقیق یعنی لوگان جین (Logan Gin) که دانشجو دکتری در آزمایشگاه کوپر است، صحبت کرده است. در این مصاحبه با آنها در مورد معنایی که یافتههای آنها برای دانشجویان و موسسهها دارد و همچنین در مورد برنامههای کاری آنها در آینده صحبت کرده اند. این مصاحبه که درباره بحران افسردگی دانشجویان مقطع دکتری است به منظور وضوح بیشتر و اختصار مطلب ویرایش شده است.
مصاحبه در مورد بحران افسردگی دانشجویان مقطع دکتری
سؤال: فکر میکنم گزارشهای مرتبط با فعالیتهای تحقیقاتی دانشجوهای افسرده ای که با آنها مصاحبه کردید برای بسیاری از خوانندهها غافلگیرکننده نباشد. من کنجکاوم بدانم، دانشجوها چیزی به شما گفتند که انتظار شنیدنش را نداشته باشید؟
کیتلین کوپر: مسئلهای که ما را غافلگیر کرده بود این بود که چیزهای مثبت خیلی کمی در مورد تحقیقاتشان گفته میشد. به نظر میرسد تدریس فقط جنبه ای مثبت برای کارشان داشت. به نظر میرسد دانشجویان به فرآیند تدریس خود به عنوان راهی برای دریافت بازخوردهای مثبت و برای ارج نهادن به خود به عنوان عضو فعالی از جامعه نگاه میکنند.
برای مثال برخی از دانشجوها در مورد تاثیری که یک دانشجوی مقطع کارشناسی روی آنها گذاشته است به ما گفتند آن دانشجو کارشناسی فقط چیزی شبیه به این گفته بود «وای خدای من، به خاطر چیزهایی که به من یاد دادهاید حالا کاملاً میتوانم نوشتههای پشت بطری شامپو را درک کنم.». همه دانشجوهای مقطع کارشناسی باید از قدرتی که برای ایجاد انرژی مثبت در مربیهای خود دارند آگاه باشند.
لوگان جین: من به خاطر محیط پر از انرژی منفی که در اطراف برخی از دانشجوها بود واقعاً تعجب کردم. بعضی از PI ها به صورت مستقیم حرفهای منفی به دانشجوها میزدند، برای مثال به آنها میگفتند ایدههایشان احمقانه هستند. سایر دانشجوها میگفتند که انتقادات PI خود را از زبان دانشجوهای دیگر شنیدهاند و از این میترسیدند که همان بازخوردها را مستقیماً دریافت کنند. این نمونهای از محیط آزمایشگاهی است که دانشجوها در آن قرار دارند و باعث ایجاد بحران افسردگی دانشجویان مقطع دکتری میشود.
مسئولیتهای جامعه دانشگاهی
سؤال: با توجه به این موارد جامعه دانشگاهی باید به کدام یک از این یافتهها توجه نشان دهد؟
کیتلین: ما بارها و بارها دیدهایم که از نظر دانشجویانِ تحصیلات تکمیلی، برنامههای تحقیقاتی آنها ساختار کمی دارد و این موضوع خاص میتواند برای افراد مبتلا به افسردگی مضر باشد. PI ها میتوانند این مشکل را با برگزاری جلسههای بیشتر با دانشجوها و اطمینان از اینکه دانشجوهای آنها قادر به ارائه برنامههای مشخصی برای پیشرفت هستند حل کنند.
مقاله مرتبط پیشنهادی برای مطالعه:آشنایی با آرون بِک، پدر درمانِ “شناخت رفتاری”
معمولاً هدف تحصیلات تکمیلی رشد و تبدیل شدن به یک دانشمند بهتر است. فکر میکنم به همین دلیل هم بیشتر مردم بر روی انرژی منفی و چیزهایی که میتوانند بهتر شوند تمرکز میکنند. ولی ما باید این را در نظر داشته باشیم که انرژی مثبت برای سلامت روانی دانشجوهای ما خیلی مهم است.
یکی دیگر از جنبههای تحصیلات تکمیلی که بیشتر دانشجوها با آن مشکل داشتند “شکست” بود. به نظر من، ما نمیخواهیم از شکست خوردن دانشجوهای خود جلوگیری کنیم چون این یک بخش خیلی طبیعی از حرفههای علمی است. ولی برای جلوگیری از بحران افسردگی دانشجویان مقطع دکتری باید به آنها کمک کنیم که با شکست کنار بیایند.
مشکل دیگر “حمایت اجتماعی و انزوا” بود. این مسئله در شرایط کنونی و در طول همهگیری به مشکل بزرگتری تبدیل شد. اگر کاری کنیم که دانشجوها در آزمایشگاه و در برنامههای فارغالتحصیلی خود با گروههای اجتماعی در ارتباط باشند میتوانیم به صورتی باورنکردنی از سلامت روان آنها حفاظت کنیم. ممکن است PI ها به عنوان بخشی از کارشان به این موضوع فکر نکنند. اما برداشتن گامهای کوچک میتواند واقعاً تأثیرگذار باشد، برای مثال میتوانید دانشجوها را به یک هماهنگ کننده فارغالتحصیلی یا یک نفر در آزمایشگاه که روابط اجتماعی قوی دارد معرفی کنید.
بحران افسردگی دانشجویان مقطع دکتری: تاثیر یافتههای پژوهش
سؤال: آیا تحقیقاتی که بر روی سلامت روانی دانشجوها انجام دادهاید باعث شده با آگاهی بیشتری دانشجوها را راهنمایی کنید؟ برایتان پیش آمده به خاطر مسائلی که در مورد بحران افسردگی دانشجویان مقطع دکتری پیدا کردهاید کاری را متفاوت از قبل انجام دهید؟
کیتلین: بله قطعاً. بدون شک تحقیقاتم باعث شد به شکل عمیقتری در مورد روش تبدیل شدن به یک مربی فراگیرتر فکر کنم. برای مثال من یک ایمیل به آزمایشگاهم فرستادم و به همه یادآوری کردم که قرار است با سلامت روانی هم مانند سلامت جسمی رفتار کنیم.
به این ترتیب اگر یک روز سلامت روانی خوبی ندارید میتوانید ایمیلی با این متن ارسال کنید «امروز نمیتوانم وارد آزمایشگاه شوم.» و اگر با گفتن «من میخواهم چند روز برای سلامت روانی خودم وقت بگذارم» احساس راحتی نمیکنید میتوانید بگویید به خاطر آنفولانزای معده نیاز به مرخصی دارید. برای بهبود پیدا کردن به زمان نیاز دارید زیرا تحقیقات نشان دادهاند اگر خیلی زود سرکار برگردید برای سلامت روان شما مضر خواهد بود. خب این یک تغییر بزرگ است.
همچنین من سعی میکنم آزمایشهای تحقیقاتی ساختاریافته باشند. برای مثال به صورت مداوم با دانشجوها جلسه میگذارم. هر یک از دانشجوها به سطح متفاوتی از ساختاریافتگی نیاز دارند و لازم است که این موضوع در نظر گرفته شود.
آخرین کاری که با توجه به یافتههایم در مورد بحران افسردگی دانشجویان مقطع دکتری سعی میکنم انجام دهم این است که تمرین کنم انرژی مثبت بیشتری بدهم. این چیزی نیست که در ذات من باشد چون من اولین نفری هستم که به یک مشکل اشاره میکنم. زمانی که با بقیه حرف میزنم چیزهای خوبی در مورد دانشجوهای تحصیلات تکمیلی خودم میگویم اما همیشه فراموش میکنم که به سمت آنها بروم و بگویم تا چه حد به فکر آنها هستم. پس این چیزی است که قطعاً باید بیشتر روی آن کار کنم.
نظر دانشجوها در مورد تحقیقات درباره بحران افسردگی
لوگان: به عنوان یک دانشجو در آزمایشگاه که با افسردگی دست و پنجه نرم میکند فقط میخواهم بگویم هر سه موردی که ذکر شد واقعاً به من کمک کردند. برای مثال اخیراً آزمایشگاه ما در یک جلسه ملی شرکت کرد که من در آنجا با یک دانشجوی تحصیلات تکمیلی دیگر صحبت کردم. بعد از آن خانم کوپر وقت گذاشت و برای هر یک از ما یک ایمیل فرستاد و به همه کسانی که در جلسه حضور پیدا کرده بودند تبریک گفت. در حال حاضر من آن ایمیل را در صندوق ورودی خودم دارم، پس اگر احساس افسردگی کردم میتوانم به آن نگاه کنم و با خودم بگویم «من در این مورد کار خوبی انجام دادم» من چیز ملموسی دارم که وقتی احساس خیلی خوبی ندارم باعث میشود حالم بهتر شود.
روش مقابله با شکست
سؤال: قبلاً در مورد بحران افسردگی دانشجویان مقطع دکتری گفته بودید که دانشجوها اغلب برای کنار آمدن با شکست مشکل دارند. PI ها برای کمک به حل این مشکل چه کارهایی میتوانند انجام دهند؟
کیتلین: صادقانه بگویم از نظر من این سختترین مشکلی است که با آن روبرو هستیم. یکی از مواردی که در طی تحقیقات خود دریافتیم این بود که صحبت کردن صادقانه PI در مورد شکستهای خود سودمند است. فکر میکنم این تصور بین دانشجوها وجود دارد که PI ها فرآیند شکست خوردن و تلاش دوباره را طی نکردهاند و به صورت جادویی و فقط با کسب موفقیت به جایی که الان هستند رسیدهاند. دانشجویان تأکید داشتند که هر زمان یک نفر صادقانه داستانهای مربوط به شکست خود را با آنها در میان میگذارد باعث میشود آنها بتوانند شکست خود را زمینهسازی کنند. این موضوع مهمی است زیرا با وجود افسردگی یک شکست نسبتاً کوچک ممکن است خیلی بزرگتر از چیزی که هست در نظر گرفته شود.
لوگان: این فقط در مورد PI نیست. زمانی که تعداد بیشتری از دانشجوهای تحصیلات تکمیلی ارشد در مورد چالشها، کشمکشها و تجربیاتی که در زمینه شکست علمی دارند صحبت میکنند هم، به ما کمک میکند.
دانشجوها فکر میکنند PI ها فرآیند شکست خوردن و تلاش دوباره را طی نکردهاند.
بحران افسردگی دانشجویان مقطع دکتری: ایجاد رابطه خوب با PI
سؤال: آیا از دانشجوها پرسیدید که در مورد سلامت روانی خود با PI صحبت میکنند یا نه؟
کیتلین: چنین اطلاعاتی در مقاله مربوط به بحران افسردگی دانشجویان مقطع دکتری نیستند اما ما این سؤال را پرسیدیم و در حال حاضر در حال نوشتن مقاله مربوط به آن هستیم. ما مدام مشاهده میکردیم که اگر دانشجوها احساس کنند با PI خود رابطه خوبی دارند (یعنی اگر بدانند PI آنها را قضاوت نمیکند) احتمال بیشتری وجود دارد که در مورد افسردگی خود صحبت کنند. همچنین دانشجوهایی که در مورد افسردگی خود صحبت میکردند نسبت به دانشجوهایی که این کار را انجام نمیدادند حمایت بیشتری از PI خود دریافت میکردند.
مقاله مرتبط پیشنهادی برای مطالعه: “لذت” در چیست و چگونه آنرا بدست آوریم؟
ما متوجه شدیم دو دلیل اصلی برای اینکه دانشجوها در مورد افسردگی خود صحبت میکنند وجود دارد، یکی اینکه این صحبت یک نوع پیشگیری است (آنها میدانند افسردگی در نهایت بر روی کارشان اثر میگذارد پس به عنوان راهی برای پیشگیری از تاثیرات احتمالی آن در مورد افسردگی خود با PI صحبت میکنند و به آنها میگویند در حال حاضر با چه چیزی دست و پنجه نرم میکنند) دومین مورد هم یک نوع افشاسازی اجباری است زیرا افسردگی به حدی بر روی کار آنها تأثیر میگذارد که دیگر نمیتوانند آن را پنهان کنند. آنها ممکن است در یک جلسه آزمایشگاهی یا در دفتر PI کنترل خود را از دست بدهند و کاملاً مشخص است آنها مشکلی دارند که برای حل کردنش هیچ راهی به جز صحبت کردن در مورد آن برایشان باقی نمانده است.
مشکلات روانی نوعی عیب محسوب میشوند
همچنین در طی تحقیق در مورد بحران افسردگی دانشجویان مقطع دکتری متوجه شدیم مواردی وجود دارد که دانشجوها تصدیق میکردند نوعی ننگ در مورد سلامت روانی وجود دارد که بر اساس آن ممکن است مسئولیتهایشان را از آنها بگیرند یا آنها را کمتر جدی بگیرند. (بر اساس نظراتی که در آزمایشگاه ارائه میشود دانشجوها فکر میکردند که صحبت در مورد سلامت روانی برای آنها خوب نیست. شاید PI آنها گفته باشد اگر کسی مشکلات سلامت روانی داشته باشد ضعیف است یا اینکه از نحوه برخوردی که PI با یک نفر دیگر در آزمایشگاه که درگیر افسردگی و اضطراب بوده است چنین برداشتی داشتهاند. بنابراین آنها تصمیم میگیرند در مورد افسردگی خود صحبت نکنند چون امکان دارد با این کار آسیب ببینند.)
برنامههای کاری آینده
سؤال: برنامه بعدی شما برای تحقیقات در این زمینه چیست؟
کیتلین: در حال حاضر ما برای یک نظرسنجی ملی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی آماده میشویم و میخواهیم ببینیم آیا این نتایج برای دانشجوهایی در زیرشاخههای مختلف علمی و دانشجوهای گروههای جمعیت شناختی دیگر هم صدق میکند یا خیر.
در مصاحبههای خود متوجه شدیم جنسیت و نژاد جنبههایی از هویت دانشجوها هستند که با تجربه آنها در آزمایشگاه تلاقی پیدا میکنند و به نوبه خود بر روی افسردگی آنها تاثیر میگذارند. اما این موضوعی است که با این تعداد دانشجویی که در تحقیق بحران افسردگی دانشجویان مقطع دکتری حضور داشتند نتوانستیم به صورت عمیق آن را بررسی کنیم. با انجام یک نظرسنجی ملی امیدواریم درک کنیم این کار تا چه حد قابل تعمیم است و برای مثال بررسی کنیم که آیا جنبههای خاصی از تحقیقات وجود دارد که به شکل نامتناسبی برای زنان و دانشجویان نان باینری افسرده سختتر از مردان باشد.
لوگان: ما همچنین به نقشی که مربیگری و محل اقامت میتوانند در برخی از این موارد ایفا کنند علاقهمند هستیم، فرقی ندارد خدمات دانشگاه باشد، یا اقامتگاه یک مربی تحقیقاتی یا بخشی که میتواند هر کاری برای کاهش برخی از چالشهایی که دانشجوها تجربه میکنند انجام دهد.
کیتلین: دقیقاً. موضوعی که ما در کار خود با آن مواجه شدهایم این است که دانشجوهای افسرده باید از خودشان دفاع کنند. اگر لازم باشد چیزی تغییر پیدا کند خودشان باید تشخیص دهند دقیقاً به چه چیزی نیاز دارند و در مورد آن به PI خود اطلاع دهند. این میتواند برای دانشجوها خیلی خستهکننده باشد و سلامت روانی آنها را بدتر کند. بنابراین اگر بتوانیم با قرار دادن سیستمهای حمایتی در سطح دانشگاه باری را از دوش دانشجوها برداریم میتوانیم یک تغییر ایجاد کنیم.