چرا گاهی اوقات به دست آوردن شغلی که در آن «صلاحیت بیش از حد » دارید، دشوارتر است؟

وقتی چند سال پیش شغلم را رها می‌کردم، از چالش‌های که در آینده ممکن بود با آن‌ها رو به رو شوم، خبر نداشتم.

باور غالب در جامعه این است: کارمندان با صلاحیت بیش از حد نیاز را استخدام نکنید. آنها ممکن است خسته شوند، از شرایط ناراضی باشند و خطراتی ایجاد کنند.

 

من در اواخر سال 2020 به همراه میلیون‌ها کارمند آمریکایی از کار استعفا دادم. من حدود هشت سال در یک تحریریه در حوزه فناوری، استارت آپ ها و نشریات آنلاین کار کردم. در ابتدا من به عنوان یک نویسنده فنی شروع به کار کردم. سپس ویرایشگر، بعد از آن مدیر ویرایش، در پایان استراتژیست محتوا شدم. این یک روند قابل پیش بینی برای فرد حرفه‌ای مثل من است.

 

کمتر از یک دهه بعد، من توانستم پروژه‌های بزرگ و مهم تحریریه را مدیریت کنم، خیلی از کارها را از پایه شروع کردم و توانستم افرادی را به عنوان تیم استخدام و مدیریت کنم. اما من از این کار خسته شده بودم. با هر مرحله ارتقا شغل و بیشتر شدن مسئولیتم، باید کار بیشتری انجام‌ می‌دادم و ساعت کاری‌ام نیز افزایش می‌یافت. استرس این ارتقا سمت، اذیتم می‌کرد. هنوز هم برای من جای پیشرفت شغلی وجود داشت اما قرار بود تا چه حد شرایط سخت‌تر شود؟ 

 

هدف من هرگز رسیدن به ریاست یا صندلی VP نبوده است. من فقط دوست داشتم در کارم خوب باشم، تمایلم نسبت به خلاقیت را ارضا کنم و تعادل به وجود بیاورم. خواسته قلبی من این است که بتوانم خوب استراحت کنم، خوب بخوانم و بنویسم. روابط و زندگی سالم و پربار داشته باشم.

 

ما همیشه بر این تصور هستیم مسیر طبیعی زندگی به سمت بالا حرکت می کنند. ما آنقدر به صعود عمودی عادت کرده‌ایم که جهت‌های دیگر برای ما ناشناخته است. اما این روزها، نیروی کار شروع به تشخیص حرکت‌های جانبی در مسیرهای دیگر شغلی کرده است. 

 

وقتی تصمیم گرفتم کارم را تغییر دهم و آنجا را ترک کنم. البته دلیل محکمی برای این کار داشتم. من از خواسته قبلی خودم کاملا خبر داشتم: من به دنبال فضایی برای نفس کشیدن بودم. به همین دلیل ناراحت نبودم که برای رسیدن به خواسته قلبی‌ام شغلم را ترک کردم و حتی دستمزد را کاهش دادم.

 

من برای شغل ویراستاری درخواست دادم، زیرا این کار را دوست دارم. در عین حال که سخت است، اما ذهنی و خلاقانه نیز است. من در این شغل احساس متعادل‌تری دارم. ویراستاری یک هنر است، هنری که می توان آن را در هر سطحی تمرین کرد. دوست داشتم یک موقعیت شغلی خوب در همین زمینه پیدا کنم و آنجا بمانم. در مصاحبه‌هایی که انجام دادم این مهارت‌های من نبود که مورد سوال قرار گرفت، بلکه انگیزه من بود:چرا دوباره به سراغ شغلی رفتید که شش سال پیش داشتید؟

 

من هرگز در چنین شرایط سختی نبودم که مجبور باشم خودم را به یک مصاحبه کننده ثابت کنم. البته مطمئنم من اولین کسی نیستم که این موضوع را تجربه می‌کنم. هنگامی که امی دی کاسترو (Amy deCastro)، که یک دهه در بخش منابع انسانی کار کرده بود، پس از دو سال دوری دوباره تصمیم گرفت به این شغل برگردد، مجبور بود از موانع زیادی عبور کند. « آن‌ها به این نتیجه رسیدند مهارت من بیش از حد است، یا شاید فکر می‌کردند بیش از حد دستمزد دریافت خواهد کرد. اما در حقیقت، به من این فرصت را نداند که توضیح بدهم چرا این شغل را می‌خواهم، حتی به من این فرصت داده نشد که وارد این روند شوم.»

 

او همان حرف‌هایی را شنید که من شنیده بودم: «تجربه شما خیلی زیاد است. ما فکر می‌کنیم در این کار حوصله شما سر خواهد رفت. من فکر نمی‌کنم که واقعا این موقعیت شغلی مناسب شما و مهارت‌های بالایتان باشد.» اما دکاسترو احساس کرد که نباید ناامید شود. او می‌گوید: «برای من بسیار ناامید کننده بود که خودم را کنار بگذارم، حتی این که به من فرصت داده نشد تا خودم را ثابت کنم ناراحت کننده بود. من ده سال تجربه کار جهانی با شرکت‌های بزرگ را داشتم. با خودم فکر کردم: خدایا، آنها می‌توانستند آدم بزرگی را در شرکت خود داشته باشند، اما این فرصت را از دست دادند.”

صلاحیت شغلی

کارفرمایان با حذف کارمندان دارای صلاحیت بیش از حد در مراحل اولیه استخدام، اشتباهی بزرگی مرتکب می‌شوند. آن‌ها کارمندان با تجربه و بسیار ماهری را که در مورد اهداف حرفه ای خود مطمئن هستند، از دست می دهند.

 

البته دکاسترو از آن زمان به بعد توانست پله‌های ترقی را طی کرده  و در حال حاضر معاون منابع انسانی، تجارت جهانی در اشنایدر الکتریک است. او می‌گوید در آنجا کار می‌کند، زیرا آنجا صلاحیت بیش از حد مشکل محسوب نمی‌شود. حتی در برخی موارد، می‌تواند یک مزیت نیز باشد. 

 

دکاسترو به خاطر تجربه‌هایی که به دست آورده می‌داند که مهارت‌های او چقدر می‌توانند چالش برانگیز باشند. بنابراین طبق تجربه شخصی‌اش، وقتی رزومه‌هایی با صلاحیت بیش از حد روی میز او قرار می‌گیرند، آن‌ها را رد نمی‌کند. او در این مورد می‌گوید: “بله، آن‌ها بیش از حد صلاحیت دارند، اما مزیت‌ها زیادی را نیز وارد کار می‌کنند که به نظر من عالی است. من اشتیاق را در تمام حرکات آن‌ها می‌بینم.» به اعتقاد دکاسترو ، صلاحیت بیش از حد به این معنا است که آن فرد می‌تواند چیزی به شرکت اضافه کند. در حقیقت، او متوجه شده است که اعضای تیم با صلاحیت بیش از حد، مربیان ایده‌آلی هستند و می‌توانند به توسعه و گسترش تیم کمک کنند.

 

آخرین باری که بین علاقه و صلاحیت نامزدها تناسب وجود نداشت، مربوط به دوران رکود بزرگ می‌شود، زمانی که استعدادهای مازاد در بازار وجود داشت. در اوایل دهه 2010، بسیاری از کارفرمایان کارمندان دارای صلاحیت بیش از حد را رد کردند، زیرا مطمئن بودند که نیروی کار با صلاحیت بیش از حد می‌تواند باعث ایجاد مشکلات فراوانی نظیر نارضایتی شغلی شود. اما به هر حال این اتفاق افتاد: ده سال بعد، نیروی کار بیشتر این شرکت‌ها ناراضی بودند یا استعفا دادند.

 

الیور هال، استادیار کارآفرینی در دانشکده تجارت تپر در دانشگاه کارنگی ملون، درباره توانایی نامزدها و تعهد آن‌ها به سازمان‌ها تحقیقاتی انجام داده است‌. او معتقد است که ما ممکن است شاهد تغییری در معنای صلاحیت بیش از حد باشیم و اینکه چه کسی باید تصمیم بگیرد. عناوین شیک در شرکت های نام تجاری برای جویندگان کار جذاب بودند. او درباره استعفای بزرگ می گوید: اکنون ارزیابی مشاغل متفاوت به نظر می رسد.

 

به نظر می رسد که کارمندان آنقدرها هم مثل گذشته به ارتقای شغلی اهمیت نمی دهند‌ بسیاری از افرادی که جویای کار هستند، به جای جستجوی پله بعدی روی نردبان از خود می‌پرسند: آیا می توانم آنطور که می خواهم زندگی کنم؟ هال می‌گوید: «من فکر می‌کنم تا حدی این عقب نشینی ممکن است برای یک جوینده کار ارزشمندتر باشد.»

 

من نتوانستم یک کار تمام وقت به عنوان یک ویرایشگر پیدا کنم. به همین دلیل تصمیم گرفتم به عنوان فریلنسر مشغول به کار شوم و به سراغ گرفتن پروژه از مشتریانی رفتم که نگران انگیزه‌های پنهان من نبودند. در حقیقت مهارت‌های من با نیازهای آنها مطابقت دارد. من برای بسیاری از کارهایی که انجام می‌دهم، صلاحیت بیش از حد دارم. البته نه در همه کارها و برای اولین بار پس از سال ها، از کارهایی که انجام می‌دهم راضی هستم. من با روش خودم زندگی می‌کنم.